کد مطلب:122418 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

دروغ معاویه و پاسخ امام حسن
روزی معاویه مردم را جمع كرد و به منبر رفت و در ضمن سخنان خود گفت: حسن بن علی مرا بر خلافت اهل و لایق دیده و با وجود من او برای خلافت اهلیت ندارد. [1] امام حسن كه یك پله از او پایینتر نشسته بود، بعد از تمام شدن سخنان معاویه، آیه ی تطهیر را خواند و جریان سد



[ صفحه 125]



ابواب و باقی ماندن باب علی و فاطمه را توضیح داد.

سپس فرمود: معاویه چنان خیال می كند كه من او را لایق خلافت دیدم و خودم را لایق ندیدم. معاویه دروغ می گوید. [2] به حكم كتاب خدا و گفته ی رسول خدا ما از همه برخلافت لایقتریم. از روزی كه رسول خدا از دنیا رفت، اهل بیت او همیشه مظلوم بوده اند. خداوند میان ما و كسی كه در حق ما ظلم كرد و بر گردن ما سوار شد و مردم را برضد ما شورانید حاكم است. سپس دیگر فضایل خود و ستم مردم را بیان نمود و برای صلح خود دلایلی آورد كه خلاصه ی آن این بود: من در موضع انفعال و ضعف و ناچاری قرار گرفتم همان طوری كه جدم از ترس اهل مكه فرار كرد و در غار ثور مخفی شد. اگر كمك پیدا می كرد فرار اختیار نمی كرد. پدرم نیز وقتی كه از مردم كمك خواست و به او كمك نكردند از حق خود دست كشید. خداوند هارون را معذور می دارد، وقتی كه زورگویان او را در حلقه ی محاصره قرار دادند. همچنین من سخت در اختناق و تنهایی قرار گرفتم. آنگاه رو كرد به معاویه و فرمود: این بیعتی است كه از امثال من زیاد دیده شده و می شود و حقایق سرانجام خود را ظاهر می سازد. [3] .


[1] ان الحسن بن علي (ع) رأني للخلافة اهلا و لم ير نفسه لها اهلا!.

[2] ان معاوية زغم لكم اني رأيته للخلافة اهلا و لم ار نفسي لها فكذب معاوية.

[3] بحار، ج 44، ص 64 - 62 با تلخيص.